فیش منبر - راهی به قلب حسین (۹) - شب نهم: محبت و بلا
به مناسبت فرارسیدن ایام ماه محرم تعدادی فیش منبر محرم جهت سخنرانی تهیه شده اند که با عنوان «راهی به قلب حسین» تقدیم حضورتان می گردد. شب نهم: محبت و بلا
بسم الله الرحمن الرحیم
راهی به قلب حسین (۹) - شب نهم: محبت و بلا
-
ماهیت موضوع:
تبیین این مسئله که هرکه مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند...
-
انگیزه سازی
تو تاریخ کربلا اتفاقات عجیبی رخ داده که ممکنه به گوش خیلی از ماها هم نخورده باشه. امام حسین علیه السلام از مدینه که حرکت کردند عده زیادی با حضرت بودن اما تو مراحل و موقعیت های مختلف از امام جا موندن. تو تاریخ داره که وقتی کاروان امام حسین علیه السلام در روز ۲۳ ذی الحجه به منزل زباله رسیدند. در این مکان امام از شهادت مسلم و عبدالله یقطر اطلاع پیدا کردند. در همین حین بود که دیدند امام شروع کردند به خطبه خواندن و این جملات رو بیان کردند:
« بسم الله الرحمن الرحیم فَإِنَّهُ قَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِیعٌ قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِیلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَهَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَقْطُرَ وَ قَدْ خَذَلَنَا شِیعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْکُمُ الِانْصِرَافَ فَلْیَنْصَرِفْ غَیْرَ حَرِجٍ لَیْسَ عَلَیْهِ ذِمَامٌ. [ارشاد مفید جلد۲ صفحه۷۵]
خبر فاجعه آمیز شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله یقطر به ما رسیده است. البته شیعیانمان ما را خوار کردند. پس از شما هر که قصد بازگشت دارد بدون هیچ منعی بازگردد که برگردن او هیچ نیست. همه از دور امام رفتند. در مروج الذهب آمده است پانصد سواره و صد پیاده همه همراهان امام بودند بعد از این خبر جز عده ای با امام نماندند. [مروج الذهب جلد۳ صفحه۲۵۶]
این اولین امتحان اصحاب کربلا بود. اصحاب سیدالشهداء علیه السلام درچند نوبت مورد امتحان و آزمایش حضرت قرار گرفتند و به جز افراد معدودی که در ابتدای حرکت همراه ایشان بودند و در تصمیم خود مصمم و پابرجا بودند کسی با امام نماند. آزمایش دیگر آزمایشی است که در مورد یکی از اصحاب امام حسین علیه السلام ذکر شده که این یار باوفای امام از آن سربلند بیرون می آید. استاد مطهری (رحمه الله) دراین باره می گوید :
مردی بود که اتفاقاً در همان ایام محرم به او خبر رسید که پسرت در فلان جنگ به دست کفار اسیر شده است، جوانش بود معلوم نبود چه به سرش می آید گفت: من دوست نداشتم که زنده باشم وپسرم چنین سرنوشتی پیدا کند. خبر رسید به اباعبدالله که برای فلان صحابی شما چنین جریانی رخ داده است. حضرت او را طلب کردند از او تشکر نمودند که تو چنین وچنان هستی. پسرت گرفتار است یک نفر لازم است برود آنجا پولی و هدیه ای ببرد و به آنها بدهد تا اسیر را آزاد کنند. کالاهایی و لباسهایی در آنجا بود که می شد آنها را تبدیل به پول کرد فرمود اینها را می گیری و میروی در آنجا تبدیل به پول می کنی و بچه ات را آزاد می کنی تا حضرت این جمله را فرمود او عرض کرد: اکلتنی السباع حیّاً اِن فارقُتکَ. درنده های بیابان زنده زنده مرا بخورند اگر من چنین کاری بکنم پسرم گرفتار است باشد مگر پسر من از شما عزیزتر است؟!» [همان صفحه ۲۸۶]
یکی دیگر از آزمایش هایی که در مورد یاران امام حسین علیه السلام در تاریخ ذکر شده درشب عاشورا است. استاد مطهری در کتاب حماسه حسینی در این زمینه چنین می فرمایند:
شب عاشورا حسین علیه السلام همه اصحاب را در یک خیمه جمع کرد و برای آخرین بار اتمام حجت نمود اول تشکر کرد. تشکر بسیار بلیغ و عمیق هم از خاندان و هم از اصحاب خودش فرمود : من اهل بیتی بهتر از اهل بیت خودم و اصحابی بالاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و درعین حال فرمود: همه شما می دانید که اینها (دشمنان) جز شخص من به کسی دیگری کار ندارند و هدف اینها فقط من هستم. اینها اگر به من دست بیابند به هیچ یک از شما کاری ندارند شما می توانید از تاریکی شب استفاده کنید و همه تان بروید بعد هم فرمود: هر کدام می توانید دست یکی از خاندان و بچه های مرا بگیرید و ببرید. تا این جمله را فرمود از اطراف شروع کردند به گفتن اینکه یا اباعبدالله ما چنین کاری بکنیم؟ «بدَأَهُم بهذا القول العباسُ بن علی علیه السلام» اول کسی که به سخن در آمد برادر بزرگوارش حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود. اینجاست که باز سخنانی واقعاً تاریخی و نمایشنامه ای می شنویم هر کدام به تعبیری حرفی می زنند یکی می گوید: آقا اگر مرا بکشند و بعد بدنم را آتش بزنید و خاکسترم را به باد بدهند و دو مرتبه زنده کنند و هفتاد بار چنین کنند دست از تو بر نمی دارم این جان ناقابل ما قابل تو نیست. آن یکی می گوید اگر مرا هزار بار بکشند و زنده کنند دست از دامن تو بر نمی دارم. حضرت هر کاری که لازم بود انجام دهد تا افراد خالصانه در آنجا بمانند انجام داد، اما تاریخ نشان نمی دهد که از این جمع که همراه امام وارد کربلا شدند کسی امام را ترک کرده باشد. [حماسه حسینی جلد۱ صفحه۳۷۷]
-
اقناع اندیشه
امتحان و ابتلا یکی از سنتهای الهی است که از همه گرفته می شود. سنت خدا این نسیت که کسی رو بدون دلیل و استحقاق به جایی برسونه. لذا اصل دنیا برا امتحان و آزمایش است. اونایی که تو کربلا تونستن از امتحان سربلند بیرون بیان گذشته روشنی داشتن در طول زندگی خودشون رو آماده کردن بودن برا امتحان های دنیا. لذا من و شما اگه می خوایم تو امتحانات الهی موفق باشیم باید خودمون رو آماده کنیم. حاج آقا این که کاری نداره همینطوری که تو دنیا معلما رو میپیچوندیم و توجیه میکردیم که آقا کار پیش اومد، مریض شدیم اونجا هم جلو خدا دلیل میاریم یعنی نمیشه اینجوری حلش کرد؟؟؟ برا رفقای گلم باید بگم که امام صادق علیه السلام فرمود:
روز قیامت دختر زیبارویی که با زیبایش تو دنیا سبب گمراهی خیلیا شده رو میارن او می گوید: خدایا من چه گناهی کردم تو خودت منو زیبا خلق کردی اگه من زیبا نبودم که سبب گمراهی نمی شدم. امام می فرمایند در این هنگام حضرت مریم سلام الله علیها را می آورند و به آن زن گفته می شود تو زیباتری یا او؟ ما او را هم زیبا آفریدیم اما گمراه نشد و دیگران رو هم گمراه نکرد. سپس مرد زیبایی می آورند که به خاطر زیبایی اش به فتنه و گناه کشیده شده. او می گوید: خدایا تو مرا جوری خلق کردی که برا خانمها جذاب بودم و اونا دنبال من راه افتادن اگه من زیبا نبودم که باعث فساد اونا نمیشدم سپس حضرت یوسف علیه السلام را می آورند و به او گفته می شود تو زیباتری یا او؟ ما او را هم زیبا آفریدیم ولی گرفتار فساد نشد. [میزان الحکمه جلد۷ صفحه۲۵۸] رفقا همه ی ما امتحان می شویم. بخواهی یا نخواهی باید خالص از ناخالص جدا بشه.
بقره؛۱۵۵: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ …
امتحانات هر کسی مختلف است و مخصوص خودش است. یک نفر با گرسنگی و فقر، یکی با از دست دادن اموال، یکی با از دست دادن اولاد و ...
هر چه طلا بیشتر حرارت ببیند خالص تر می شه انسان هر چه بلا ببینه و آزمایش بشود خالص تر می شود. مثالی خدمتتون عرض کنم: معلم می داند که این دانش آموز اهل درس خواندن نیست نمی تواند قبل از امتحان او را مردود قلمداد کند.
امام علی علیه السلام: آزمایشات الهی برای علم پیدا کردن او نیست بلکه برای آن است که بستری ایجاد شود و از انسان عملی سر بزند تا کیفر و پاداش بر مبنای عمل باشد. پس اگر امتحان نباشد انسان شناخته نمی شود[همان صفحه ۲۸۶].
- پرورش احساس
یکی از انسانهایی که الگو شدن تو تاریخ و فردای قیامت خدا اونا رو در مقابل ما قرار میده حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام است. خیلی زندگی قمر منیر بنی هاشم زیباست و ایشون امتحانات سختی رو هم پشت سر گذاشته و سربلند بیرون اومده. در تاریخ داره در یکی از روزهای جنگ صفین، حضرت عباس علیه السلام در حالی که نقاب به صورتش زده بود وارد میدان نبرد شده و مبارز میطلبد. معاویه ابوشعتاء را به مبارزه او میخواند. ابوشعتاء تکبر کرده و میگوید: «اهل شام مرا حریف هزار اسب سوار میدانند» (یعنی در شأن من نیست که به مقابله این شخص ناشناخته بروم) ابوشعتاء پسران هفتگانه خود را به سوی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام میفرسته و هر مرتبه حضرت با شجاعت تمام آنها را به خاک و خون می کشه. ابوشعتاء که چنین چیزی در باورش نمیگنجد خشمگین شده و خود به سوی حضرت حمله میبرد ولی او نیز کشته میشود. سپاه معاویه از وحشت بر خود می لرزد و سپاه حق نیز در کمال شگفتی فرو میرود تا اینکه علی علیه السلام ایشون رو فرا میخونه نقاب از چهره حضرت ابوالفضل علیه السلام بر میدارد و دارد که بر پیشانی حضرت عباس علیه السلام بوسه میزنه و وقتی اصحاب میپرسن چرا اجازه ندادی ادامه بده داشت قائله جنگ رو تمام میکرد امیرالمؤنین علیه السلام فرمودند: هذا ذخر للحسین...
در نبرد با گروه خوارج در نهروان نیز قمر بنیهاشم جزء سرداران سپاه امام بود. و در طول مدت امامت حضرت امیر ابوالفضل در کنار پدر و حسنین حضور داره بعد از شهادت امیرالمؤمنین و در زمان امامت برادرش امام مجتبی علیه السلام ما میبینیم که خیلی از بزرگان حتی در فتنه ها کم آوردن و به امام نسبت به صلح با معاویه اعتراض کردن و رفوزه شدن اما هیچ وقت حضرت ابوالفضل علیه السلام از کنار امام نرفت و همیشه در حال دفاع از حضرت بود حتی ما داریم زمانی که بعد از شهادت امام مجتبی علیه السلام وقتی تابوت امام رو تیرباران کردن و عده ای از جوانان بنی هاشم خواستند دست به شمشیر ببرن نه تنها حضرت عباس علیه السلام مرتکب خطا نشد بلکه به دستور امام رفتند و اونها رو آرام کردند. در زمان امام حسین علیه السلام و جریان کربلا که دیگر اوج امتحانات حضرت ابوالفضل علیه السلام است خیلی زیبا از این دوره سربلند بیرون اومدن یکی از سخت ترین امتحانات حضرت شب عاشورا بود زمانی که ابی عبدالله خطاب به اصحاب فرمودند من بیعتم رو از شما برداشتم هر کسی می خواد بره بره داره که اولین نفر صدای گریه حضرت ابوالفضل علیه السلام بیرون آمد و صدا زد مولای من کجا بریم جز در کنار شما. و دومین امتحان هم روز عاشورا وقتی شمر ملعون برا حضرت ابوالفضل علیه السلام امان نامه آورد که همه شنیده ایم حضرت عباس علیه السلام چه عکس العملی نشون دادن و امید دشمن رو ناامید کردن و به خاطر همین درخشش هاست که در زیارت نامه قمر بنی هاشم از زبان امام معصوم می خوانیم:
أشْهَدُ أنّک لَمْ تَهِنْ ولَمْ تَنْکلْ وَأنَّک مَضَیتَ عَلَی بَصِیرَهٍ مِنْ أمْرِک مُقْتَدِیاً بِالصّالِحِینَ وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِیینَ. [زیارت نامه حضرت عباس علیه السلام]
گواهی میدهم که تو سستی نورزیدی و باز نایستادی و بر آگاهی از کارت از دنیا رفتی، در حال پیروی از شایستگان و پیروی از پیامبران.
خلاصه رفقا همه ی ما امتحان می شیم؛ چه کوچک چه بزرگ... چرا؟ چون باید مشخص بشه که چه کسی عملش بهتره کی کار درست تره. وَ لَـنـَـبْـلُـوَنـّکُم اَیـُّـکُم اَحسَنُ عَمَـلاً [الملک/۲] تا شما را بيازمايد كه كدام يک از شما بهتر و خالصانه عمل مىكنيد نه لَـنـَـبْـلُـوَنـّکُم اَیـُّـکُم اکثر عَمَـلاً
-
رفتارسازی
امتحانات به این راحتی نیست هرچه محبوب تر بشی امتحاناتت سخت تر است امکان داره تو سپاه امام باشی اما از امتحان خوب در نیای مثل بعضی ها که بودن کنار آقا ولی کم آوردن چرا؟ یکی از دلایلش اینه که زمان شناس خوبی نبودن. کسی که محبوب امامه، زمان شناس خوبیه: سلیمان بن صرد خزاعی رو همه می شناسید. از اصحاب و یاران نزدیک امام بوده که در بیشتر حوادث سیاسی به ویژه جنگ های دوران امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام در کنار امامان حضور داشته و سابقه ی درخشانی از خود به جا گذاشته است. اهل تقوا، اهل شرافت، اهل فضیلت، فرمانده ی امام علی علیه السلام در جنگ صفین، کسی بود که نامه به امام حسین علیه السلام نوشت. اما متاسفانه از کربلا جا موند و ما اسمش رو در بین شهدای کربلا نمیبینیم ازبین بزرگان شیعه که برا امام حسین علیه السلام نامه نوشته اند، فقط حبیب ابن مظاهر و مسلم بن عوسجه بودند که توانستند به کربلا بیایند و امام را یاری بدهند. اما چرا امثال سلیمان به یاری امام نرسیدند؟ کمک نکردند؟ چون زمان شناس خوبی نبودند. امام را خوب نشناختند، اما از آن طرف حبیب ابن مظاهر رو ببینید، وقتی زمان شناس خوبی باشی می فهمی که امام الان از تو چه می خواهد. خوب اصحاب امام حسین علیه السلام تکلیف خودشون رو خوب فهمیدن و تونستن از امتحان سربلند بیرون بیان.
من و شما چی؟ آیا ما که قراره یاران امام عصر باشیم خوب تکلیفمون رو تشخیص دادیم آیا تمرین کردیم تا تو امتحانات سخت رفوزه نشیم در همین زمان ماهم خیلیا کم آوردن. شما ببینید این شبکه های ماهواره ای که یه عده به نام شیعه و به اسم امام حسین علیه السلام راه انداختن و دارن تیشه به ریشه تشیع میزنن رو چقدر از بچه مذهبی ها گول خوردن و دارن باهاشون همراهی میکنن آیا واقعا الان وقت لعن علنی است وقت دشنام دادن و توهین به مقدسات همدیگر است چقدر رهبری عزیز و بیدار ما زیبا فرمودند که آن کسی که ندای تفرقه بین شیعه و سنی را سر میدهد و به بهانهی مذهب، میخواهد وحدت ملی را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنی، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند.[بیانات رهبری در سنندج ۱۳۸۸/۰۲/۲۲]
خطبه ۲۰۶ نهج البلاغه را ببینید؛ در جنگ صفین برخی اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام طرف مقابل را دشنام و نفرین می کردند. حضرت فرمودند:” بر شما روا نمی دانم که نفرینگر و دشنامگر باشید و فحش دهید و اظهار نفرت کنید.” دین ما دین استدلاله، نه وقتی که جواب نداشتی توهین کنی و فحاشی کنی.
ما می بینیم در بعضی شبکه های ماهواره ای، یک سری آدم های خبیث که دست نشانده ی انگلیس و آمریکای خبیث هستند و به آن ها حسابی پول داده اند تا دشنام بدهند به اهل سنت و از آن طرف آن ها را تحریک کنند بر علیه شیعیان. و از طرف دیگر شبکه هایی بر علیه شیعه که به مراجع و رهبر عزیز و مسئولین نظام اهانت های زشت کنند. نتیجه این می شود که برادران اهل سنت علیه ما تحریک شده و شیعیان برعلیه آنان! چه کسی سود می برد از دشمنی میان مسلمانان؟
ما که امروز در در عصر غیبت امام زمان هستیم باید هم خوب زمان را بشناسیم و هم تکلیفمان را تا مثل مردم سال ۶۰ هجری امامان رو تنها نگذاریم و در امتحان الهی کم نیاوریم. ضحاک ابن عبدالله مشرقی و مالک ابن نضر ارحبی از کسانی هستند که در کربلا بودند اما زمان و تکلیف خودشون رو را نشناختند اینها خیلی از قضایا رو از نزدیک دیدند. میگه آمدیم خدمت امام عرض کردیم: آقا آمدیم سلامی عرض کنیم خدمت شما و از خدا موفقیت شما را می خواهیم و تجدید عهدی هم شده باشد و اوضاع مردم را به اطلاع شما برسانیم که همه تصمیم جنگ با شما را گرفته اند. آقا این شما و این مردم چه تصمیمی می خواهید بگرید. امام فرمودند: حسبی الله نعم الوکیل. بعد خواستیم از امام جدا بشویم امام فرمودند: فما یمنعکما من نصرتی؟ چه می شود اگر بمانید و مرا یاری کنید؟ مالک گفت: من هم قرض دارم و هم زن و بچه. و با این بهانه ها امام را تنها گذاشت و رفت. اما ضحاک گفت: من هم قرض دارم و هم زن و بچه اما در رکاب شما حاضرم جنگ کنم تا زمانی که شما سر بازانی داشته باشید و جنگیدن من برای شما مفید باشد و خطری را از شما دفع کنم اما هنگامی که یاران خود را از دست دادید و بودن من برای شما فایده ای نداشت مرا آزاد کنید تا صحنه را ترک کنم. حضرت هم قبول کردند.
دقیقا زندگی برخی از ماها هم اینگونه است به آقا سلام میکنیم، برای ظهور حضرت دعا میکنیم، گاها از اوضاع جامعه هم درد دل میکنیم اما در آخر میگوییم آقا این شما و این مردم؟؟؟ خوب چرا کمک نمیکنی؟؟؟ چرا یار جمع نمیکنی؟ معلم عزیز چرا سر کلاس درس برا تربیت مهدوی شاگردان دقت نمیکنی؟ مادر مهربان چرا مواظب فرهنگ فرزندانت نیستی؟ آهای جوان دانشجوی دوست دار امام زمان و گریه کن ابی عبدالله چرا برا دوستان دانشجوی خودت یه جمله از امام زمانت نمیگی؟ حاج آقا ما خودمون هم اطلاعات کافی نداریم؟ مسئله همینه واقعا چرا اطلاع نداریم؟ آیا با این شکل میتونیم در فتنه ها و امتحانات آخرالزمان سربلند بیرون بیاییم. عزیزان من! خواهران و برادران بیاییم همین امشب که متعلق به قمر منیر بنی هاشم است یه عهدی ببندیم که إن شاء الله حداقل یک کتاب در زمینه مهدویت مطالعه کنیم و از این به بعد نسبت به امام زمانمون بی تفاوت نباشیم.
ضحاک بن عبداللّه میگه صبح عاشورا، نبرد آغاز شد و اکثر یاران امام حسین علیه السلام کشته شدند وغیر از «سوید بن عمرو وبشیر بن عمر» کسی باقی نماند و دشمن به حضرت و اهل بیتش تسلط پیدا کرد، در این زمان آمدم خدمت حضرت عرض کردم: یابن رسول اللّه می دانی که بین من و شما شرطی بود و آن اینکه از شما دفاع کنم مادام که یارانی داشته باشی و چون بی یاور شدی و ماندن من برای شما فایده ای نداشته باشد، در رفتن از میدان جنگ آزاد باشم! امام علیه السلام فرمود: صدقت وکیف لک بالنجاهٔ، ان قدرت علی ذلک فانت فی حل. درست می گویی اما چگونه می توانی خود را از اینجا نجات بدهی؟ اگرمی توانی برو که از طرف من آزاد هستی. داره که ضحاک اسبش رو بین خیمه ها پنهان کرده بود آمدم سوار شد و رفت. من از شما میپرسم که ضحاک وقتی رفت بین خیمه ها حتما صدای زنان و بچه های امام حسین علیه السلام رو شنید نه؟ حتما صدای العطش رقیه و سکینه رو شنید نه؟ حتما صدای گریه علی اصغر رو شنید نه؟ اما خیلی راحت تو این موقعیت امام رو تنها گذاشت و رفت امام دعاش هم کرد اما مطمئناً محبوب دل امام و حضرت زهرا سلام الله علیها نشد. اما من یکی رو میشناسم که با کارهاش توزندگیش خیلی محبوب شد نزد ائمه و زهرای مرضیه، خیلی عجیبه پنج امام معصوم به دستش بوسه زدند، امام حسین علیه السلام بهش فرمون بنفسی انت جانم به فدایت یا عباس..
نظرات شما عزیزان: